ایران

ساسانیان راست میگفتند و دموکراسی نه .

اگر ما ایرانیان اندیشه ایرانی داشته باشیم و چون چینیان که چینی هستند و چینی می اندیشند و هدف و راه آن چین است هدف و راه و اندیشه ما ایرانیان ایران باشد چگونه می اندیشیم و راه و رسم ما چگونه می تواند باشد ؟ 

در این نوشتار بر این نکته می خواهم تاکید کنم که اوج ایرانی بودن پیروی از نظام اندیشه ورزی ساسانیان است. اینجا این نکته را میگویم که ساسانیان اندیشه ایرانی را و ایرانشهر را به اوج رساندند و ما ایرانیان باید پیرو مکتب نیک ایرانشهری باشیم و از دروغ ها و ناراستی های مدرنیته ، دموکراسی و بقول شروین جان از ایسم های جعلی پرهیز کنیم. 

اول به مدرنیته و دموکراسی و تناقض های آن بپردازم تا آنجا برسیم که ایران چیست و ساسانیان چرا راست میگفتند. 

دموکراسی بر اصول دروغین و اشتباه استوار است. و بعد آن که تجربه نشان داده دموکراسی سازنده نیست و ره به جای نمیبرد. 

دموکراسی می گوید انسانها برابرند، حکومت حق همه مردم است و همه مردم حاکمند. اکثریت نه آن هم همه! 

اول اینکه تجربه میگوید انسانها دارای ضریب هوشی متفاوت، استعدادهای متفاوت، دیدگاه های متفاوت، گرایش های متفاوت،آرزوهای متفاوت و انگیزه های متفاوت هستند. 

اگر انسانها برابرند پس نباید المپیک برگزار می شد زیرا همه ورزشکاران برابرند و در نهایت همه به صورت یکسان اول می شوند یا بصورت یکسان آخر ! 

درباره دموکراسی افسانه بافی زیاد میشود. اول اینکه یونان مهد دموکراسی بود که با استبداد پادشاهی ایران میجنگد  ! تا پایان کار دولت عثمانی و تاسیس کشور یونان توسط انگلیس هیچ کشوری به نام دولت یونان وجود نداشت . یونان مجموعه دولت شهر هایی بود که دارای حکومت های پادشاهی،شورای،دموکراسی و الیگارشی بود. یونانیان آسیا عمدتا متحد ایران بودند مانند شخصیت های بزرگ سردار ممنون، سردار منتور، دریادار آرتمیس. شهرهای مانند آرگوس بی طرف بودند و شهر هایی مانند آتن دشمن ایران بودند . 

پس میبینید نه دولت یونان وجود داشت نه یونان بکلی دموکراتیک یا دشمن ایران بود. 

اما تفاوت ایران با یونان در این بود که ایرانیان چند قرن پیش از یونان دموکراسی را توسعه دادند، متوجه ناکارآمدی آن شدند و زودتر بساط دموکراسی را جمع کردند. 

بله همه میدانیم حکومت ماد بصورت دموکراتیک تاسیس شد و حتی نام پایتخت آن هگمتانه یعنی شهر همه بود که ۸۰۰ پیش از میلاد مستقر شد و پیش از ۶۰۰ پیش از میلاد و برقراری دموکراسی آتن مردم ماد از دموکراسی روی گردان شدند. 

میتوانید به نوشته های آقای سورنا فیروزی مراجعه کنید . 

چیزی که درباره دموکراسی وجود دارد این است که اصلا وجود ندارد. درباره افسانه پیدایش آن در یونان کشوری که اصلا وجود نداشت گفتم. یا زیرساخت های برابری آن که تجربه، عقل و علم آن را رد میکنند. اما چیزی دیگری که درباره دموکراسی وجود دارد این است که حامیان آن بسیار دیده شد ناقضان دموکراسی هستند ! و البته دموکراسی تعریف درستی هم ندارد. 

هیتلر مثال ما باشد که با آرا و انتخابات به قدرت رسید ولی از نمادهای توتالیتاریسم است ! چون کمونیست ها را سرکوب کرده. حالا اگر کمونیست ها توسط هیتلر سرکوب نمیشدند ، هیتلر و طرفداران ناسیونالیسم آلمان توسط کمونیستهای از نظر دموکراسی خواهان توتالیتر سرکوب میشدند. فرض کنیم هیتلر نبود اما باز هم شهر های آلمان در بند کمونیسم توتالیتر از نظر کاپیتالیسم بمباران میشد! چون جنگ جهانی دوم میان کمونیست ها و کاپیتالیستها در میگرفت ! 

حالا این هم جالب است که خود کاپیتالیستها از نظر کمونزستها توتالیتر هستند. زیرا با قدرت پول رسانه ها را کنترل میکنند و دست به سرکوب توده میزنند ! 

استالین برای برخی نماد دموکراسی و در همان حال نماد استبداد برای برخی است. چرچیل نماد دموکراسی در انگلیس است و در هند می تواند نماد استبداد بریتانیای کبیر باشد. 

چند روز پیش برای اولین بار حساب x بازگردم و دو پست در خصوص پیمان شکنی ۵ دهه دولت های افغانستان در مورد آب هیرمند ارسال کردم و درباره پستی دولت افغانستان نوشتم، با تعلیق حسابم در x با آزادی بیان لیبرال دموکراسی آشنا شدم. لنگ رسانه نیستم چون اینجا مینویسم فقط میخواهم بگویم تنها من نیستم که دموکراسی را قبول ندارم بلکه بسیاری از مروجان آن هم قبولش ندارند. آنها در اینستاگرام ، x و جاهای دیگر آزادی بیان را نقض میکنند و مدعی دفاع از آزادی بیان هستند. میدانید من از دوستداران مرحوم هنیه نبودم اما اینکه در اینستاگرام رهبر ملتی را سانسور کنند چونانکه سردار پاسدار قاسم سلیمانی را سانسور می کردند راه درست آزادی بیان نیست . 

کاری که با سایت شبکه پرس تی وی یا دامنه فارس نیوز کردند نشان میدهد ذره ای به رسانه آزاد و آزادی بیان اعتقاد ندارند حالا چرا من ایرانی باید کاسه داغتر از آش بشوم ؟ 

ساسانیان راست می گفتند. آنها می گفتند هر انسانی استعداد و جایگاه خاص خود در این جهان را دارد. خداوند مهربان هر انسان ( و البته هر موجودی را ) با هدفی و استعدادی و دلیلی در این جهان آفریده. 

از کسی که قرار بده کفاش شود انتظار سردار شدن خطاست. کسی که باید کشور شود نه می تواند قاضی باشد و نه درست است قضاوت را به او سپرد. بهترین جای برخی افراد بازار است چون برای تجارت ساخته شده اند. 

برخی باهوش هستند و برخی نادان. برخی میانه و در میان دانایان و نادانان. نا دانا چون دانایان و نه نادان چون نادتنها. برخی با استعداد و برخی بی استعداد. برخی پاک دست و برخی ناپاک دست. خلاصه آنکه همه را یکی کردن خطاست . 

کشور را نمیتوان به آرای عمومی سپرد چون بسیاری از کشور داری چیزی نمی دانند یا بسیاری کشور برایشان اهمیت ندارند زیرا اصلا هدف از آفرینش آنها کشور داری و دفاع از کشور نبوده بلکه توسعه صنعت یا هرچیز دیگر هدف آفرینش آنها و گردش چرخ اقتصاد بوده است. 

اقتدار کشور برای برخی بی اهمیت و برای برخی خسارت است. 

برای کسی که به کشور تعلق خاطر ندارد و یا منافعش در گرو زوال کشور است چرا باید حق رای دهد؟ 

3 thoughts on “ساسانیان راست میگفتند و دموکراسی نه .

  • شروین رستم‌زاد

    جالبه تو رسانه های معروف انگلیسی زبان که مدعی دموکراسی هستند نمیشه دیدگاه ارسال کنیم. چون اصلا قابلیت کامنت گذاری ندارند.
    ما که دموکراسی رو قبول نداریم بیشتر از اونا به آزادی بیان پایبند هستیم
    دموکراسی معتقد هست که توده جامعه باید مسیر کشور رو مشخص کنند. اما این دروغه، چون قشر توده عوام خودشون توسط رسانه‌های خارجی تصمیم میگیرند. پس درواقع خود مردم تصمیم‌گیرنده هم نیستند! مثلاً برای اینکه سقط جنین آزاد بشه، طبق قوانین دموکراسی باید اکثریت اون کشور قبول کنند، درسته؟
    اما اکثریت قبول نمیکنند، پس رسانه‌ها با مغزشویی و تکرار مکررات اکثریت رو به سمت خودشون میشکند تا مردم در آخر سقط جنین رو بپذیرند.
    پس دموکراسی به قول خودت هیچ تفاوتی با دیکتاتوری غیر مستقیم نداره.
    تفاوت دیکتاتوری با دموکراسی اینه که دیکتاتوری به زور زهر رو به طرف میده بخوره، اما دموکراسی زهر رو با عسل شیرین میکنه…
    «هیچ بقال احمقی هم نمیگه ماستم ترشه»

    پاسخ دادن
    • دقیقا. دموکراسی بر اساس برابری هست. اما به آشکارا در طبیعت برابری نیست. نه درمیان پستانداران و نه گیاهان خزنده ها. همیشه برتری وجود داره. اگر در باستان ایران نظام پادشاهی رو آورد چون به خرد و راستی اعتقاد داشت. کشوری که رسانه در اون توسط بانکارها و ثروت مندان اداره میشه نمیتونه از آزادی و دموکراسی حرف بزنه. در اصل دموکراسی یک پارادوکس هست .

      پاسخ دادن
      • شروین رستم‌زاد

        موافقم. جهان همیشه صحنه مبارزه میان برتری خواهان بود.
        تنوع آری اما برابری هرگز.
        اما من به یک نتیجه رسیدم؛ ما باید از دموکراسی در کشورهای دشمن حمایت کنیم نه در کشور خودمان. بازار آزاد وجود نداره، یک حباب توهم است. بازار آزاد همان «مامونیسم سرمایه‌داران» است. درواقع هرکس میگه دموکرات هستم، یعنی درواقع دموکرات نیستم. به نظر من باید متناسب با موقعیت سیاسی، گاهی نقش یک دموکرات رو بازی کنیم. باید خودمون هم به بازار سرمایه‌داران بپیوندیم. که بسیار سخت و نفس گیره. در داخل ناسیونالیست و در بیرون دموکرات و کاپیتال باشیم.
        دقیقاً مثل کوروش بزرگ که برای تصرف بین‌النهرین موقتاً از «دکترین مردوک» استفاده کرد. اما وقتی داریوش بزرگ بر سر کار آمد، این دکترین دیگه جواب نداد.
        تاکتیک رو عوض کرد. نیاکان ما آتش رو مقدس میدونستند. آتش پویا و فعال و درحال تحرک است. فلسفه پشت آن یعنی تغییر و تحول دنیا. باید متناسب با وضع امروز خودمون رو آپدیت کنیم.
        ما نمی‌تونیم کارخانه های اسلحه و مواد مخدر تو ایران بزنیم و اجناس رو به ایرانیان بفروشیم، یا نمیتونیم فاحشه خانه و کازینو (قمارخونه) در ایران احداث کنیم.
        اینطور خودمون فرو می‌پاشیم. بایستی اونا رو تو کشورهای سرمایه‌دار و دموکراتیک مثل آمریکا تأسیس کرد سپس در قالب کمک‌های خیریه سود ها رو به اهداف ایرانی اختصاص داد.
        یعنی یک ساختار اقتصادی ترکیبی برپایه ایدیولوژی ایرانی.
        اما این بسیار سخت و پیچیده و دارای ابعاد متعدد است.

        پاسخ دادن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *