آیا ایرانیان سفیدپوست هستند؟ نژاد چیست و چند نژاد بشری وجود دارد؟
این درست است که انسانها ۹۹٪ ژنوم مشترکی دارند، اما بسیار مغالطه برانگیز و گمراه کننده است
در تصویر بالا ایرانیان و اروپاییها و سایر خاورمیانهایها به دلیل تشابهات ژنتیکی در یک گروه خوشهبندی شدند. خود ایرانیان وابستگی ژنتیکی چشمگیری به همدیگر دارند (همپوشانی بالا). مبدأ فاصله ژنتیکی ایرانیان تا تبار آفریقایی و آسیای شرقی بسیار زیاد است. آنها به معنای واقعی کلمه از ما دور هستند. عیلامیها ارتباطی به دراویدیان هندی نداشتند بخشی از خوشه اروپایی-خاورمیانهای (غرب آسیا) هستند. دروایدیها بومیان مردم آسیای جنوبی که با آسترالو-ملانزیایی (Australo-Melanesians) یا همان نژاد چهارم (استرالیایی) آمیختگی جدی دارند. همگرایی و جهتگیری ژنومی تمام نمونههای قومی به سمت خوشه ایرانی مرکزی (CIC) متمایل میباشد. اما عربها و بلوچها کمی از این هسته دور هستند. در یک مقیاس جهانی به نظر میرسد که نمونههای ایرانی و سایر جمعیتهای خاورمیانه و اروپا در همدیگر غرق هستند اما در یک چشمانداز منطقهای میبینیم شکافتی میان آنها وجود دارد، که تعاملات پویایی به دلایل جغرافیایی، مرزبندی سیاسی، زبانی فرهنگی است.
نتیجه تحقیقات نشان داده که انسانها به لحاظ بیولوژیکی ۹۹٪ ژنوم خود را با همدیگر به اشتراک میگذارند. اما مغالطه اینجاست که این تنها در یک مقیاس رتبه کلاسبندی ارگانیسم (Biological classification) مانند رتبه شاخهها (Division) و در پایینترین رتبهبندی، رتبه گونهها (Species) صحیح است. یعنی انسانها فقط نسبت به سایر موجودات زنده دیگر (گوریلها، گربهها، موشها، گیاهان، گونههای و…) به همدیگر نزدیک هستند. برای مثال موشها نسبت به گربهها به موشهای دیگر نزدیک هستند و اکثریت ژنوم خود را با هم به اشتراک میگذارند. پس اینجا یک مغالطه بسیار گمراه کننده نهفته است و پشت آن اهداف پلید سیاسی گلوبالیستها نهفته است با انگیزه اختلاط نژادها و بر هم زدن نظم اقوام و ملل است.
ایرانیان هرگز ترک یا عرب یا مغول یا سامورایی یا مریخی نیستند، نبودند و نخواهند بود. اعراب عمدتاً از شبهجزیره و غرب شام و شمال شرق آفریقا سرچشمه میگیرند ولی ما آریاییها از شکارچیان قفقاز (جنوب شرقی اروپا) و کشاورزان آناتولی سرچشمه میآییم. ما با آنها فاصله معناداری داریم.
نژاد ربطی به رنگ پوست و مو ندارد، این یک فنوتیپ استخوانی قابل اندازهگیری بر اساس ریزانگولاسیونها در سوراخ مگنوم جمجمه و نواحی دیگر مانند گونهها و بینی و آنالیز رگرسیون قاعده جمجمه میباشد. اما نظم نوین جهانی تحمل این را ندارد و کتمان و شستشوی مغزی بخشی از شغل آنهاست. تجزیهطلبان، لیبرالدموکراتها و مذهبیون افراطی در ایران جایی ندارند و به حاشیه کشیده میشوند.
یک یافته علمی: تشابهات ژنتیکی ایرانیان و ایتالیاییها (به ویژه توسکانی و ساردینیا). برخلاف اینکه آلمانیهای قرن ۲۰ معتقد بودند ایتالیاییها به دلیل تشابهات چهرهای با عربها و آفریقاییها مخلوط شدند، نه تنها هیچ نسب عرب یا آفریقایی در ایتالیاییها مشاهده نشده، بلکه آنها از کشاورزان آناتولی و شکارچیان غرب اروپا سرچشمه گرفتند که به معنای اروپایی واقعی هستند که توانستند بیشترین میراث نوسنگی غرب اروپا را حفظ کنند.
نژاد و قوم چه فرقی با هم دارند؟
نژاد (Race) یک ساختار گسترده اجتماعی و فرهنگی و زبانی تعبیر میشود که با بیولوژیک و ژنتیک و ظاهر فیزیکی مرتبط است، درحالیکه قومیت (ethnicity) به یک ساختار خُرد اجتماعی-فرهنگی اطلاق میشود که خودش تحت تأثیر یک تمدن/نژاد است. نژاد به رنگ پوست محدود نمیشود و فراتر از یک یا دو عامل است.
نژاد تعریفی چندوجهی و سیال دارد و ابعاد مختلفی در تعریف آن میگنجند. ساختار نژاد پیچیده و فراگیر است و به خصوصیات بیولوژیکی مانند رنگ پوست محدود نمیشود و عناصر اجتماعی و تمدنی هم در دایره تعریف نژاد الزاماً قرار میگیرند.
بنابراین تعریف نژاد در معنای جامع و گسترده آن شامل: مشترکات فرهنگی، زبانی، پیشینه تاریخی، تجربیات مشترک، ارزشها، اعتقادات، آرمانها، اهداف، اسطورهها، باورهای عامیانه، احساس هویت جمعی به اضافه ژنتیک، اجداد مشترک و ظاهر فیزیکی گروهی از افراد است.
فرمول نژاد به صورت زیر است:
Race = Phenotype + Genotype + Social Elements + Personal Identity (Self-Perception)
نژاد = فنوتیپ + ژنوتیپ + عناصر اجتماعی + هویت شخصی (درک و تصور از خود)
پس یک افغانستانی هزاره نه تنها هزاران تفاوت بیولوژیکی با یک ایرانی دارد، بلکه به لحاظ هویت اجتماعی و تاریخچه ملیت او شکافت عمیقی با ایرانیان دارد.
وقتی میگوییم «نژاد آریایی» لزوماً به معنای موهای بلوند و چشمان آبی و ککومکهای اسکاتلندی نیست. این تعریف ما از نژاد آریایی نیست، این تعریف تجزیهطلبان، ایرانستیزان، مارکسیستها، فتنهگران و احمقهای مغزپوسیده برای اختلافافکنی است. این تعریف رسانههای آمریکایی-یهودی از نژاد آریایی برای تحقیر ماست. رنگ پوست یا مو یا چشم یک ویژگی ژنتیکی متغیر است که به راحتی پس از گذشت چند صد سال به دلیل تغییرات اقلیمی، تحت تأثیر قرار میگیرد.
آریاییها همیشه از نژاد قفقازی هستند، یعنی فاقد تبار مغولوئید (شرقآسیایی) یا نگروئید (سیاهپوست) یا آسترالو-ملونزیایی هستند.
این قابل توجه کسانی باشد که دائم از مغالطه «برو آزمایش ژنتیک بده شاید خودت عرب باشی!» استفاده میکنند. چنین افرادی ابلح با این حرفهای تکراری مزخرفشان هدفی جز اختلافافکنی و از خود بیگانگی فرهنگی ندارند. اندام، فرم جمجمه و فنوتیپ استخوانبندی و ژنوتیپ و فرهنگ و زبان اعراب جدا از ایرانیان است.
قفقازیها چه خصوصیات ظاهری دارند؟
در یک جمله، ظاهر قفقازی را با “اندام برازنده، قد بلند، پیشانی دراز، چانه برجسته، دماغ کشیده تا متحدب، پوست روشن (سفید رنگپریده تا برنزی و زیتونی)، لبهای نازک تا متوسط، فرم چشمان فرورفته تا درشت، مدل جمجمه دیوکسیفالیک تا متوسط، موهای موجدار تا لَخت (بلوند طلایی تا تیره)، چینش منظم دندانها و چشمان رنگی تا قهوهای تیره” توصیف میشود.
چنانکه هرودوت میگوید:
…بدینگونه بود که سربازان یونانی دیدند که این مردان ایرانی، سفیدپوست هستند… Xen. Hell. 3.4.19 (گزنفون، هلنیکا، کتاب ۳، فصل ۴، بخش ۱۹ )
قفقازی تقریبا مترادف با سفیدپوست (روشنپوست) است.
البته ممکن است یک سیاهپوست کرم سفیدکننده بمالد اما نژاد او را هرگز سفید نمیکند! زیرا نژاد مفهومی بسیار گسترده و عمیق است و طیف وسیعی از تمایزات ژنوتیپی و اجتماعی را شامل میشود و منحصر به رنگ پوست نیست.
برخی کرهایها و چینیها پوست سفیدی دارند اما به هیچوجه سفیدپوست محسوب نمیشوند و برخی یونانیان برنزی و گندمگون هستند اما با این وجود سفیدپوست محسوب میشوند. زیرا دستهبندی نژادها بر اساس پیشینه تاریخی، فرهنگ، ژنوتیپ و همپوشانی ژنتیکی جمعیتهاست، نه بر اساس پرتهای کاملاً تصادفی فنوتیپی (RPhD).
برای مثال یک جمعیت سیاهپوست در جنوب آفریقا چشمان آبی و موهای زرد دارند، پس چون چشمان آبی دارند پس اروپایی هستند، اما این یک استدلال گمراهکننده و غیر واقعی است. آنها هیچ ارتباطی به اروپاییها نداشته بلکه به دلایل انتخاب طبیعی و زیستمحیطی و جهشهای فنوتیپی در ساختار ژنوم چنین ظاهری به خود گرفتند. آنها به وضوح آفریقایی هستند و هزاران سال در محیط جداگانه رشد و تکامل یافتند و هزاران سال فاصله ژنومی با جمعیتهای قفقازی دارند.
بخوانید: عوامل جدایی یک نژاد از نژاد دیگر
شباهت ظاهری میان ایرانیان و شامیها و اروپاییهای جنوبی
وسعت نوسنگی کشاورزان ایران بسیار بزرگتر از مرزهای سیاسی کنونی آن بود. قحطی ۲۰۰ ساله ایران در نوسنگی اولیه منجر به پراکندگی ایرانیان و گسترش کشاورزی تا شرق افغانستان، تاجیکستان، شمال هند، سراسر قفقاز، غرب شام و حتی آناتولی شد.
عربهای واقعی معمولاً به جغرافیای شبهجزیره عربستان اطلاق میشود، جایی که اجداد عربها و یهودیها (Proto Arab) از هم قابل تشخیص نبودند. اما لبنانیها با تمدن باستانی فنیقی مرتبط هستند، فلسطینیها با کنعانیها و هیتیها، ارمنیها با اورارتوییها و سوریها با آشوریها و میتانیها مرتبط هستند اما این به این معنا نیست که آنها نوادگان مستقیم این تمدنها هستند. آنها با تمدنهای دیگری هم مرتبط هستند. ارمنیها به زبانی هندواروپایی خویشاوند زبانهای هندوایرانی صحبت میکنند.
اردشیر خدادادیان فلسطینیها را آریاییهای آسیایی قلمداد کرد، زیرا آنها بازماندگان «کنفدراسیون هیتی» بودند. دادههای زبانی و ژنتیکی تا حدودی گزارش تاریخی او را تأیید میکنند.
امروزه سهم سوریهای مسیحی از هاپلوگروپ آریایی چیزی حدود 30.23% است که این مقدار در ایزدیها و کردها به مراتب بیشتر است.
گمان میرود در هزاره دوم پیش از میلاد نیز آریاییها (هندواروپاییها) از خاور نزدیک به بینالنهرین و مصر و آناتولی مهاجرت کرده باشند و در شام تمدن میتانی را پایهگذاری کرده اند.
بخوانید: عوامل جدایی یک نژاد از نژاد دیگر
بخوانید: مغالطه گمراهکننده ۹۹درصد شباهت ژنتیکی انسانهای جهان
ایرانیان سفیدپوست محسوب میشوند؟
سفیدپوست (قفقازوئید) اصطلاحی در مقابل سیاهپوست (نگروئیدهای آفریقاییتبار) و زردپوست (مغولواران شرقآسیا) استفاده میشود. بنابراین ایرانیانی که خصوصیات قفقازیها را (که در بالا ذکر کردم) داشته باشند، سفیدپوست محسوب میشوند. اما اگر منظور از سفیدپوست بالاخص میراث اروپایی شمالی باشد، ایرانیان سفیدپوست شمالی نیستند. سفیدپوست به معنای رنگ پوست نیست، بلکه نام یک بافت جمعیتی وسیع است، وگرنه برخی یونانیها و ایتالیاییها با وجود برنزی بودن، همچنان سفیدپوست در نظر گرفته میشوند. امروزه سفیدپوست در معنای خاص به کسانی اطلاق میشود که با اروپای شمالی (نوردیک یا آلپین یا مدیترانهای متمایل به شمال) مرتبط باشند و خطوط خونی با دو نژاد دیگر (مغولوئید و آفریقایی) نداشته باشند. ایرانیان عمدتاً فنوتیپ مدیترانهای با عناصر کمتر آلپینوئید و نوردیک را تشکیل میدهند.
ایرانیان مانند یونانیها، ایتالیاییها، مقدونیهایها، آناتولیها، اسپانیاییها، پرتغالیها، گرجیها، ارمنیها و سوریها تیپ مدیترانهای هستند.
اداره سرشماری ایالات متحده، ایران و گرجستان و ارمنستان و اروپا و سوریه و لبنان را سفیدپوست شمرده است. ایرانیان در برگه فرم خود، گزینه سفیدپوست (White) را به عنوان گروه اجتماعی خود تیک میزنند. بنابراین بهترین توصیف درباره ایرانیان «قفقازی غیر نوردیک» یا «قفقازی مدیترانهای» است.
زیاد حساس نباشید، این یک دستهبندی کلی با مقیاس فرامنطقهای است.
زیرا اگر شخصی از ژاپن از راه برسد و ببیند یک ایرانی و گرجی و ارمنی و اسپانیایی در کنار شخصی سیاهپوست نشستهاند، مطمئنا تشخیص میدهد که آن شخص آفریقایی بسیار دورتر از آنهاست.
همانطور که ما ژاپنیها و چینیها را دقیقا مانند همدیگر میبینیم، آنها هم ایرانیان را از اروپاییهای جنوبی و خاور نزدیک تشخیص نمیدهند.
اما خودمان دچار چنین اشتباهی نمیشویم، زیرا خودمان قفقازی هستیم و همواره با آنها زندگی میکنیم، بسیار دقیقتر چهرههای خودمان درک میکنیم.
بخوانید: عوامل جدایی یک نژاد از نژاد دیگر
هاپلوگروپ ایرانی/آریایی چیست؟
هاپلوگروپ یک فرضیه است که میلیونها جهش ژنتیکی مشابه را که از خط مستقیم کروموزوم اجداد پدری به پسر میرسد را طبقهبندی میکند.
هاپلوگروپ بخش بسیار کوچکی از ژنوم انسان است و ارتباط چندانی به نژاد او ندارد. مثلاً یک مرد بلاروسی با یک زن آلمانی ازدواج میکند، پسری که به دنیا آمده دوباره با زنی آلمانی ازدواج میکند، همینطور تا نسل ۴۴ پسران همگی با زنان آلمانی ازدواج میکنند. آزمایش هاپلوگروپ، او را بلاروسی نشان میدهد، درحالیکه تنها یک چهلوچهارم (۱/۴۴) او بلاروسی است و ۴۳ دیگر او آلمانی است. بنابراین تعریف نژاد بر اساس دانش هاپلوگروپشناسی کار بس خودسرانه و غیرعلمی است که میخواهد تعریف نژاد را فقط به ژنتیک محدود کند. این نشان از اطلاعات ناقص و کوتهفکری افراد دارد که به قولاً ندید پدید هستند.
به طور خلاصه آریاییها میتوانند هریک از هاپلوگروپهایی که بیشترین شیوع را در اقوام قفقازی دارند مانند J2، R1a، R1b، I-M170 و G باشد را داشته باشند. فرضیه قفقاز برخلاف فرضیه بلخ-مرو معتقد است که ایرانیان کنونی از شمال قفقاز شروع به کوچک کردند.
اصل و نسب شکارچی-گردآورندگان قفقاز (CHG) در آریاییها دیده میشود. درواقع شکارچیان قفقاز (CHG) که یکی از بنیانگذاران نژاد آریایی بودند در طول آخرین عصر یخبندان بین ۴۵۰۰۰ تا ۲۵۰۰۰ سال پیش از جد مشترک شکارچیان اروپای غربی (WHGs) جدا شدند. بنابراین برخلاف دوستان تجزیهطلب و آریایی ستیز، آریاییها از همان روز اول دارای سه هاپلوگروپ متفاوت بودند.
فرض بر این است که گویشوران اولیه زبانهای نیا-آریایی (Proto-Aryan) R1a و R1b بودند و نه خود آریاییها. هاپلوگروپ R1a تنها به شکارچیان شرقی که از جنوب روسیه (یا شمال هند) احتمالاً سرچشمه گرفتند که جد آریاییها (پروتوآریایی) بودند اطلاق میشود.
به گفته پروفسور جینلی «آریایی» در میان برهمنیها و هندیهای شمالی آریایی معانی مختلف دینی و مذهبی داشت، در صورتیکه واژه «آریایی» در ایران به معنای تباری/قومی (ethnic) به کار میرفت. پروفسور دیاکونوف میگوید آریایی تنها باید بر کسانی اطلاق شود که در دوره باستان خود را آریایی نامیده بودند: پارسها، مادها، آلانها، اسکیتها و برخی اقوام آسیای میانه.
اما از ۱۸ تا کنون برخی انگلیسیها، آلمانیها، فرانسویها، ایتالیاییها، اوکراینیها، ارمنیها و گرجیها خود را آریایی نامیدند.
بازهم تکرار میکنم، هاپلوگروپ معرف تمدن و نژاد نیست. هاپلوگروپ میتواند برای درک بهتر مسیر مهاجرتها، باستانشناسی و زبانشناسی به کار رود، نه برای نژادشناسی محض. تمدنها محصول باورهای افرادی است که به دلیل نزدیکی افکار، زبان، اعتقادات و ظاهر فیزیکی و مسائل ملیدوستی با همدیگر آمیخته و ازدواج کردند. این یک اصل روانشناسی است، ما با کسانی ازدواج میکنیم (در شرایط عادی) که مسائل فکری مشترک و ظاهر فیزیکی مشابهی داشته باشیم، سپس درون مفهومی انتزاعی به نام تمدن زیست میکنیم و بخشی از آن میشویم.
بنابراین دو ساختار «تمدن» و «نژاد» بسیار به همدیگر نزدیک هستند و حتی به جای همدیگر به کار میروند، تا جاییکه مادیات یک تمدن را محصول و تجلی «نژاد» بدانند. (بستگی به تعریف ما از نژاد دارد، آیا نژاد یک مفهوم صرفاً بیولوژیکی و خام است یا عناصر اجتماعی، فرهنگی، روانی، زبانی، اعتقادی، معنوی، ارزشها، آرمانها، توصیفات جسمانی و اجداد مشترک را هم شامل میشود؟ مثلاً آریایی خطاب کردن مصریها و ژاپنیها توسط مقامات رایش سوم، جنبه معنوی و آرمانی آریایی بود نه جنبه خونی و بیولوژیکی)
بخوانید: عوامل جدایی یک نژاد از نژاد دیگر
بخوانید: مغالطه گمراهکننده ۹۹درصد شباهت ژنتیکی انسانهای جهان
مغالطه شرمآور: برخی ایرانیان شبیه به عربها هستند، پس ایرانیان عرب هستند!
پاسخ مغالطه: با چه استنباط و تکیه بر چه منابع علمی به این نتیجه رسیدید که ایرانیان شبیه عربها هستند؟
چرا نمیگویید شاید عربها شبیه به ایرانیان باشند؟
میدانید این مغالطه چقدر توهینآمیز است؟
اینکه میراث ایران را به عربها ربط دهید بسیار شرمآور و زشت است.
چه شباهتهایی میان ما و عربها وجود دارد که خودمان هم نمیدانیم؟!
این فرضیه احمقانه است که ایرانیان عرب باشند. وقتی عربها به ایران حمله کردند، هزاران بار بر علیه آنها قیام کردیم و هزاران بار آنها ما را قتلعام کردند، یعنی خودمان بر علیه خودمان قیام کردیم؟؟! خودمان خودمان را قتلعام کردیم؟!
رفتیم با کسانی که مملکت ما را به جوی خون تبدیل کردهاند ازدواج کردیم؟!
اصلا منظور شما از «عرب» چیست؟!
خود عربها مخلوطی از کلدانیها و شامیها و رومیها و یونانیها و مصریها و اکدیها و بابلیها و سومریها و عیلامیها و سیاهپوستان و هندیها و بربرهای سواحل شمالی آفریقایی و جمعیتهای شرق اروپا و حتی عناصر ایرانی هستند.
آرتور دو گوبینو معتقد بود که تطابق محیطی (Environmental Adaptation) و شرایط زیستمحیطی یکسانِ دو جمعیت متفاوت میتواند ظاهر فیزیکی آنها را به یکدیگر مشابه کند، بیآنکه آمیختگی بین این دو جمعیت صورت گرفته باشد.
این پدیده به عنوان فرگشت همگرا (Convergent Evolution) شناخته میشود که بخشی از فرآیند تکامل طبیعی موجودات زنده است: گیاهان، سگها، میمونها، حشرات و… در همه جای زمین
به عبارتی سادهتر: ژنهای متفاوت اما آللهای مشابه در مواجهه با فشارهای زیستی مشابه رخ میدهد، حتی اگر ریشه نژادی نامشترکی داشته باشند.
ارثیابی ژنتیکی میتواند توجیهی دیگر باشد که دو جمعیت، آللهای مشابهی مانند رنگدانههای مو و چشم و پوست و فرم جمجمه را به دلیل ژنهای تصادفاً مشابه دریافت کرده باشند.
دلیل دیگر آن میتواند نظریه نیای مشترک باشد، یعنی دو جمعیت جداگانه به دلیل منشأ مشترک آن (همه انسانهای جهان ریشه مشترک هوموساپینس در قاره آفریقا دارند) صفات مشترکی را در ژنوم گسترده خود انتقال دادند.
پس مشاهده فنوتیپ یک ارگانیسم تنها زمانی به ما کمک میکند که بخواهیم «تشخیص نژاد و اصل و نسب» کنیم نه «تعیین نژاد».
پس این خبری برای یک احمق ایرانیستیز است چون دیگر نمیتواند به صرف یک شباهت چهرهای پی ببرد که ایرانیان عرب هستند!
ایرانستیزان دست به هرکاری میزنند که میراث ما را یا به عربها ربط دهند یا به هندیها یا حتی به سیاهپوستان.
تفرقهانگیزی در میان اقوام برادر
پس از سالها مطالعات تاریخی و ژنتیکی (و البته تفکر عمیق) فهمیدم ما نژاد مستقلی (گیلانی، اصفهانی، تپوری، آمارد و…) در ایران نداریم؛ مثلا بختیاریها یک گروه اجتماعی-فرهنگی هستند که به دلیل ازدواجهای درونطایفهای ممکن است انشعاب قومی گرفته باشند، لباس محلی و لهجه ویژه خود را داشته باشند. هیچگونه جهش و شارش ژنی خاصی که بتواند آنها را مستقل از دیگر اقوام ایرانی کند، وجود ندارد.
کما اینکه کروموزوم بختیاریها مانند سایر اقوام ایرانی منشأ پارس و ماد و دیگر اقوام قفقازی دارد و هیچ تفاوتی با دیانای سایر ایرانیها ندارند.
هیچ مهاجرت آریایی در کار نبود، هیچ تهاجمی و هیچ غارتی در کار نبود.
آریاییها قفقازی و همیشه بومی ایران بودند و با سایر اقوام قفقازی هم اختلاط و ازدواج کردند.
محققان بر روی این موضوع اتفاقنظر دارند که اصطلاح «قوم» یک مفهوم انتزاعی است و مربوط به یک ساختار اجتماعی فرضی است، نه ساختار ژنتیکی و بیولوژیکی، بنابراین اصلا چیزی به نام “قوم” آنطور که شما خیال میکنید در دنیای واقعی وجود ندارد. پس قوم تالش و گیلکی یا مازنی درواقع هرسه یکی هستند، اما ممکن است به دلیل جدایی جمعیت این سه از یکدیگر باعث پیدایش لهجه متفاوت و لباس بومی جداگانهای شود و بافت اجتماعی آنها در مقیاس خرد با یکدیگر متفاوت شد که از اساس هیچ چیزی تغییر نکرده.
مثلا مهاجرت دستهجمعی انگلستانیها به قاره آمریکا، باعث نشد آنها دیگر انگلیسی محسوب نشوند! (انگلیسیهای آمریکایی انشعابی از انگلیسیهای اروپایی هستند و چیزی را از اساس تغییر نمیدهد)
این را هم بگویم که رنگ پوست ارتباطی به نژاد ندارد، زیرا رنگ پوست تابع ژن ریز مربوط به عملکرد ملانین رنگدانههای پوست است. و قفقازیها ممکن است برنزی به دلیل انتخاب طبیعی (Natural selection) مؤثر از شرایط اقلیمی و تابش خورشید و ویتامینها باشند که به صورت یک دنارمز (DNA Code) به نسلهای آینده منتقل میشود.
بخوانید: عوامل جدایی یک نژاد از نژاد دیگر
ایران یکپارچه و همگون
در پستهای قبلیام به طور ضمنی اشاره داشتم که در یک جامعه همگون که مردمش در کنار همدیگر احساس هویت مشترک (sense of common identity) داشته باشند، امنیت روانی بالاتر و شاخص آسیبپذیری پایینتری نسبت به جوامع ناهمگون دارد.
همینطور همگون بودن یک جامعه رابطه مستقیمی با هوش و توسعه استعدادی یک کشور دارد. کشورهای تکقومیتی نظیر ژاپن و چین بهتر میتوانند توسعه پیدا کنند، چرا که همگون و تکقومیتی هستند و به هیچوجه با پذیرش مهاجران موافقت نمیکنند.
شوربختانه در ایران جمعیت گروههای جمعیتی که با افتخار هویت خود را ایرانی نمیدانند به طرز باورنکردنی درحال رشد است که این باعث افزایش نرخ شاخص آسیبپذیری کشور (FSI) ما میشود.
سر فرانسیس گالتون معتقد بود که تولیدمثل انسان باید توسط دولت کنترل شود.
اینکه برخی با این خیال خام (تجزیه خاک ایران) در ویکیپدیا ویرایش انجام میدهند که فلان قوم ایرانی نیست و پیش از آریاییها در ایران بود، فریبی بیش نیست و محکوم به شکست است.
بازهم میگویم اگر کسی از ایرانیبودن خودش ناراحت است، مشکلی نیست میتواند حکومت دلخواه خودش را بسازد، یک تمدن جعلی و افسانهای برای خودش دست و پا کند، اما نه در خاک ما! بلکه در خیالات خودش، در یک جزیره دورافتاده و پرتی…
نژاد وجود ندارد! نه نه وجود دارد، اما وجود ندارد!
جالب است، رسانههای دروغگوی بیبیسی و امثالهم در مقالات انگلیسی خود در جایی میگوید “چیزی به نام نژاد وجود ندارد” در جای دیگر صفحهای به نام “فقط یک نژاد به نام نژاد انسان وجود دارد” و در جای دیگر اذعان دارد که “ایرانیان از نژاد آریایی نیستند!” و در جایی دیگر میگوید “همه نژادها برابر هستند!”
جایی میگویند “سفیدپوست و سیاهپوست و زردپوست یک نژاد هستند” و در جایی میگویند که “ایرانیان و اروپاییها هیچ ارتباطی به همدیگر ندارند”
عجیب است، میگویند که سیاهپوست همان سفیدپوست است، اما ایرانی و اروپایی هیچ ارتباطی به همدیگر ندارند!
آخرش چی؟ تکلیف را مشخص کنید. حتی با خودشان کلنجار میروند.
البته اینها خودی و ناخودی نمیشناسند، فقط پول میشناسند، هرکسی پول بیشتر دهد، آنها هم خبر دلخواه او را بیشتر پخش میکنند.
اگر همه انسانها یک نژاد هستند (سیاه و سفید و زرد و سرخ یکی هستند) پس دیگر چرا میگویید که ایرانیها از فلان نژاد هستند یا نیستند؟! چرا میگویید استخر نژادی ایران فلان است؟!
این تناقضگوییهای احمقانه تا کی باید ادامه داشته باشد؟ تا جنگ جهانی سوم؟
به خوبی روشن است که نخبگان جهانی میخواهند دنیا را به سمت یک جنگ جهانی دیگر بکشانند.
اینجا قصد هیچگونه همذاتپنداری با اروپاییها وجود ندارد، زیرا من فقط ایرانیم، ایرانیان فقط ایرانی هستند. عرب فقط عرب است، چینی فقط چینی است، ایرلندی فقط ایرلندی است.
اما همانطور که یک مغولی معتقد است تبتیها و ژاپنیها با او همنژاد هستند و کره شمالی، چین را برادر بزرگتر خودش میداند، پس ایران و اروپا و روسیه چرا نتوانند با یکدیگر همسو و همسود باشند؟!
توقع دارند که بگوییم مغولها هم برادران ما هستند!
اگر قرار بر این باشد که همه انسانهای دنیا یک نژاد هستند، پس پیش آنکه ایرانیان با مغولیها و افغانیها و عربها خون مشترک داشته باشند، زودتر با خودمان خون مشترک داریم!
شاید منظورش لبهای نازک هست. کلیشه معروفیه که لبهای نازک مربوط به قفقازی هاست
شما پان فارسها اصلا ختم روزگار هستید..اصلا کل دنیا ریشه شون برمیگرده به شما دارم بشما حسودیم میشه ولی اخرش نفهمیدم اصل و نسبتون دقیقا کجایی هست شماکه اویزون شدید به اروپاییان و اونا از شما گریزونن و اصلا بهشون برمیخوره که خودتون به اونا بچسبونید من نمیدونم شما چه اصراری دارید به اروپایی بودن؟ من کل ایران رو گشتم شیراز قیافشون سبزه هست.اصفهان هم قاطیه و بیشتر مناطق ترک نشین بیشتر به جنوب اروپا میان و شما سعی کنید ی مسیر رو پیش بگیرید نه ازین شاخه به اون شاخه.اینم بگم هر قومیتی فکر میکنه خودش بهتر از بقیه هست و مثلا ما عربها زن به غیر عرب مثلا فارس نمیدیم از قدیم حالا نمیدونم جدیدا شاید زن بدن ولی میگفتن خون غیر عرب لیاقت نداره و ازین حرفا ..یهودیان و اعراب حرفی برای گفتن دارن چون از نسل انبیا هستن و زبان بزرگی دارن اروپاییان هم بواسطه صنایع و ضاهر زیبا خودشون رو برتر میدونن حالا این وسط گیر شما پان فارسهای اویزون گیر کردیم بخدا حتی ادم با اینکه شناسنامه ایرانی داره بازم کاری میکنید که زورش بیا بگه ایرانیه با تعصب به وطنش هست ..بابا شما چقد آدمای مزخرفی هستید بلانسب انسانهای شریف شما و امثال شما افتی برای وحدت ملی هستید و روزی میرسه که آسیب های جبران ناپذیری رو به کشور وارد کنید..وسلام
جناب بیکار به دیدگاه شما احترام میزاریم. کامنتت رو در معرض نمایش گذاشتیم تا دیگران داوری کنند.
هیچ کجای این مقاله ادعا نشده که ایرانیان اروپایی هستند، یا اینکه همه مردم دنیا ریشه در ما دارند.
ما ایرانیان در تاریخ آویزان کسی نبودیم. بلکه این دیگران بودند که همیشه به این آب و خاک ارادت و آویزانی خود را ثابت کردند.
بر اساس برداشت سطحی و تنفر آمیز خود، مقاله را تفسیر کردید که بسیار ناکارآمد و گمراه کننده است.
همه انسانها ریشه در زیر صحرای آفریقا دارند. سپس به مناطق مختلفی از زمین کوچ کردند. بنابراین اصل و نسب همه انسان ها مشخص است.
ادعا نکردیم که ایرانیان برتر هستند.
شما ما را متهم به چیزهایی کردید که شایسته خودتان بود.
این شما هستید که اذعان دارید اعراب و یهودیان به واسطه اینکه نوادگان انبیا هستند، برترند!
شما میگویید که کسی که غیرعرب باشد لیاقت ندارد!
شما میگویید که اصل و نسب ایرانیان که در کشور خودشان هستند مشخص نیست!
باز هم مایل هستید که از وحدت ملی با ما سخن میگویید؟
این نتیجه گیری وقیحانه خودتان بود.
با این حجم از کینه و کدورتی که نسبت به ایران و ایرانی دارید و معتقدید که ایرانیان حرفی برای گفتن ندارند، زبان بزرگی ندارند، تاریخ بزرگی ندارند، حال میتوانم از شما بپرسم پس چرا اجداد شما کیلومتر ها راه را از حجاز پیمودند تا به خاک ایران برسند؟!
ما را چه فرض کردید؟
یادمان نمیآید برای کسی دعوت نامهای فرستاده باشیم
در عوض دعوتنامه های دیگران را پاره میکردیم تا آویزان کسی نباشیم. شاید متوجه باشی منظورم چیست!
شما که نمیخواهید تاریخ را یاد آوری کنیم؟
ما نمیخواهیم آن روزها برایمان دوباره تکرار شود.
پس راه گفتگو را بستید زیرا هیچ منطقی پشت حرفایتان نیست.
آیا شما میتوانید اثبات کنید اعراب و یهودیان واقعاً نوادگان مستقیم انبیا بودند؟ کدام انبیا؟ تعریف شما از عرب چیست؟ شما بسیاری از نوادگان هیتی، کنعانی، مصری، میتانی، فنیقی، آشوری و خوزی و عیلامی را عرب محسوب میکنید؟
شما وانمود میکنید که عرب هستید. بسیار خب، اثبات کنید که یک ترول اینترنتی پان ترک نیستید که با پروفایل عرب کامنت میگذارد…
سبزه بودن شیرازی ها در دمای ۴۰ درجه مرداد چیز عجیب نیست. حتی اروپایی هایی وجود دارد که از ما سبزه تر هستند اما ذهن های محدود آنها را نمی بینند.
رنگ پوست بر اثر فعل و انفعالات پیچیده شیمیایی بدن انسان میباشد. که نتیجه سازگاری با طبیعتی است که هزاران سال در آن رشد و تکامل یافته است
با تمام مدعا در پروفایلتان خود را «دکتر» معرفی کردید، اما هیچ چیز از مبانی انسان شناسی درک نمیکنید.
در عوض کامنتی را منتشر کردید که حکایت از نخواندن درست این مقاله دارد و از استدلال های کلیشهای و کوچه و بازاری استفاده کردید که فقط لاتهای سر کوچه از آن استفاده میکنند
جهان بینی امثال شما بسیار محدود و فاقد اعتبار است. خالی از محتوای عقلانی است.
این مقاله دقیقا برای اصلاح همین جهانبینی بود. اما شما تنها با دیدن تیتر آن فوری اقدام به نوشتن کامنت سراسر افترا کردید. حتی به خود زحمت ندادید که کمی خواندن را ادامه دهید، در عوض وقت خود را صرف افترا کردید.
من دوستان عرب دارم. آنها بسیار شریف و اهل مطالعه هستند.
شما افترا میزنید که ما ایرانیان، پانفارس هایی هستیم که قصد داریم آسیب جبران ناپذیری به ایران بزنیم. خیر. ما نمی دانیم منظور شما از پان فارس دقیقا چیست. این یک جعبه ذهنی است تا منشأ بدبختی های خود را به گردن آن بی اندازید.
ما ایران گرایان همیشه روش متمدنانه و مسالمتآمیز را به کار میبردیم. برعکس آن کسانی که روششان ذبح انسان مانند گوسفند بود. حداقل ما دیگران را گوسفندانی نمیدیدم که در کشور خودشان لایق ذبح بدانیمشان. مایلیم تاریخ را یادآوری کنیم. اما چون از یادآوری آن میترسید، فوری به آن جعبه ذهنی (پان فارس) متوسل میشوید تا صورت مسئله را منحرف کنید.
از شما میخواهم که خشم و نفرت را کنار بگذارید و به جای آن به دنبال آرامش باشید.
شاید اشکال از ما بوده که نتوانستیم منظورمان را به خوبی بیان کنیم
لطفاً مقاله را بازخوانی کنید، تمام پاسخ هایتان در آنجا هستن.
در آخر بگویم که منظور شما از فارس چیست و از کجا میدانید من فارس هستم؟
شاید یکی از خودتان بوده باشم!