پیدا شدن هاپلوگروپ آریایی در فرعونهای مصر/ آیا هاپلوگروپ میتواند نژاد کسی را تعیین کند؟
مهاجرت گسترده هندواروپاییها به کشورهایی خاورمیانه، چنان اعجابآور بوده که در نسب مصریها هم خون آریایی نفوذ کرد؛
(آریاییها هرگز به ایران یا هند مهاجرت نکردند، آنها پیش از عصر برنز هزاران سال، همیشه بومی ایران بودند و نظریه تهاجم یا مهاجرت آریاییها برای همیشه مردود شد)
طی این سالهای اخیر تجزیه و تحلیل ژنتیکی روشن نمود بعضی افراد بزرگ تاریخی برخلاف میل باطنی بعضیها، آریایی بودند و این به مزاق برخی خوش نیامد:
عثمان اول امپراتوری عثمانی و تمام امپراتورهای عثمانی که میراث تمدن ترک بودند حامل ژن R1a بودند (ژنی که میراث نسب مشترک را با داریوش بزرگ به اشتراک میگذارد)، آمنهتوپ سوم، توتعنخآمون (فرعون یازدهم مصر)، آخناتون (فرعون هجدهم) چارلز داروین، ویلیام اول، جرج واشنگتن، آبراهام لینکلن، رودلف هس، نیکولا تسلا، و… خیلی از افرادی که امکان آزمایش از طریق نوادگان یا بازمانده استخوانشان بود، همه در Y-DNA حامل R1a و R1b یعنی هاپلوگروپ اقوام آریایی (هندواروپایی غربی) را در خون دارا بودند.
همینطور تمدن عیلامی هیچ ارتباطی با مهاجران مدرن عرب و جمعیتهای تیرهپوست ایران (نه پارسیهای آفتابسوخته و برنزی) ندارد و تماما متعلق به R2 و R1b1a2a-L23 که مربوط به ژنهای آریایی غربی (انگلستان، فرانسه، اسپانیا و…) است. مسیر آن از دوره نوسنگی تا عصر آهن پدری توانسته اروپای شرقی را طی کند. این هاپلوگروپ اواخر دوره نوسنگی در میان گویشوران هندواروپایی هند (نظریه معتبر وطن هندوستان) بود که تمدن ودایی-سند و ساراسواتی را ایجاد کردند (خود عیلامیها به زبانی غیر آریایی صحبت میکردند) و سپس به سراسر اروپا مهاجرت کردند و تمدنهای بزرگ را شکل دادند.
این نشان میدهد که دستکم ۲۰۰۰ هزار سال پیش از میلاد مهاجران هندواروپایی از ایران به مصر و کنعان هم رفته بودند.
نژاد ارتباطی یه تکگروه پدری ندارد
معمولاً نشانگرهای R1a، R1b، J2، G2 که مربوط به نژاد قفقازی است، وقتی به زبانی هندواروپایی تکلم میورزند و ترکیب تبار زردپوست یا آفریقایی یا استرالیایی (یا سرخپوست بومی آمریکا) نداشته باشد، آریایی در معنای عام تلقی میشود.
این به شرطی است که شخص تماماً قفقازی باشد.
اما لازم به ذکر است که هاپلوگروپ ارتباط چندانی به نژاد ندارد و فرضیهای بر پایه طبقهبندی جهشهای خطی مستقیم بشری است که و بر پایه اتوزوم ژنوم انسان یا پیشینه تاریخی و فرهنگی او نیست. پس اصلا روی هاپلوگروپها به عنوان روشی برای پیدا کردن اصل و نسب، حساب باز نکنید. همینطور نژاد ارتباطی به رنگ پوست و مو و چشم ندارد و بیشتر بحثی هویتی و اجتماعی است، یعنی اینکه بستکی به خودتان دارد که دوست دارید خودتان چه تعریف کنید، اگر سالهای سال در ژاپن زندگی کردید و شاعر فیزیکی چینی دارید و خاطرات کودکیتان آنجا سپری شد و خود را چینی معرفی میکنید (پذیرش هویت) پس شما یک شرقآسیایی (مغولویید) هستید. اگر احساس میکنید سفیدپوست (قفقازی) هستید و به زبان ایرانی صحبت میکنید و سنتها و باورهای ایرانی پایبند هستید، جشنهای ایرانی میگیرید و میخواهید آینده کشورتان را بسازید، پس شما قفقازی ایرانی هستید. برای پیدا کردن اصالت بیولوژیکی خود، بهترین شیوه کلاسیک قرن بیستمی از طریق جمجمهشناسی، فنوتیپ استخوانبندی صورت، نوع موها و ایجاد شجرهنامه است که البته هزینههای زیادی دارند. به لحاظ ژنتیکی و فنوتیپ استخوانبندی، ایرانیان مانند سایر جمعیتهای خاورمیانه و اروپایی، قفقازی محسوب میشوند.
نتیجه این است که طبقهبندی نژادها بر اساس هاپلوگروپ کاری است محال و بیهوده. زیرا هاپلوگروپ همچنان نمیتواند مسیرهای مهاجرتی مادری پدر و پدری مادر را به ما نشان دهد.
متشکرم.
درواقع همه تمدنها قابل احترام هستند. اما هرکس باید مرز و محدوده خودش رو بدونه. مخصوصا که جدیدا آریاییها که پایهگذار تمدنها و اختراعات بزرگی در دنیا بودند رو به عنوان مهاجم یا مهاجر در قاضی مجازی معرفی میکنند. اونا رو همردیف با تاتارها و آتیلای هون قرار میدهند، که فقط یک ذهن بیمار به دنبال انکار آریاییهاست.