فرضیه نژاد واحد: ۹۹٪ شباهت ژنتیکی!
سرگذشت ۷۰۰۰ جلد کتابی که نژادشناسان نوشتند، چه شد؟
فرضیه نژاد واحد بشر (human classification) یا هومنریس (Human Race) میگوید هیچ نژادی از انسان وجود ندارد. این فرضیهی اثباتنشده در جمله معروف «۹۹درصد انسانهای کره زمین ژنتیک مشابهی دارند» خلاصه میشود. یعنی سیاهپوست همان سفیدپوست است! یا یک آریایی ایرانی، همان مغولی است! و تفاوتهای بین مردم، یکسری تفاوتهای ناچیز و جزئی هستند! اینکه آن ۱٪ باقیمانده چیست، خودشان هم ماندهاند که چه دروغی را تحویل تودههای ضعیف بدهند.
اما واقعیت این است که ما نژاد واحدی به نام انسان نداریم، اما گونهای به نام انسان داریم. اعضای این گونه با یکدیگر متفاوت هستند، این تفاوتها اگر زیاد باشند، منجر به تشکیل یک نژاد خواهد شد. اگر تفاوتهای نژادی بسیار زیاد باشند، یک گونه جانوری مستقلی را ایجاد میکند. این فرگشت موجودات زنده است که نخبگان جهانی و یهودیان گرامی میخواهند نظم این طبیعت خدادادی را برهم بزنند. به عبارتی دیگر: میخواهند به جای خداوند تصمیم بگیرند.
امروزه ما میبینیم حتی در یک استان کوچک، مردم یک شهر با شهری که فقط ۱۵ کیلومتر فاصله دارد، تفاوتهای شاخصی با یکدیگر دارند، چه برسد به یک زردپوست مقیم چین با یک سفیدپوست در ایسلند!
به زبانی ساده
بر اساس «ردهبندی علمی ارگانیستها»، در گونههای جانوری، موجوداتی را میبینیم که به ظاهر فنوتیپ یکسانی را تشکیل میدهند، اما شدیداً با یکدیگر متفاوت هستند. مثلا “گربه نر ایرانی” و “گربه ماده چینی” هردو از گربهسانان هستند، اما فاکتورهای ژنتیکی این دو آنقدر با یکدیگر متفاوت هستند که نه تنها نژاد، بلکه یک گونه جدا را تشکیل میدهد و حتی در برخی مواقع این دو گونههای جانوری با یکدیگر جفت نمیکنند، و لزومی هم ندارد کسی آنها وادار به جفت کردن کند. این مثال درباره «کبوتر اهلی پاپری» و «کبوتر کوهی» به خوبی صدق میکند!
هواداران نظریه “نژاد بشر” صراطشان به جایی مستقیم نیست و درحال فریب دادن مردم برای آسیب به روند طبیعی «فرگشت بشریت» هستند.
بین سه گروه نژادی قفقازی و نگروئید و مغولوئید، میلیونها فاکتور بیولوژیکی-اجتماعی متفاوت وجود دارد. برای مثال گروه قومی سوئدیتبار ها حدود ۱۵۰,۰۰۰ تا ۲۰۰,۰۰۰۰ هزار سال از مردم نگروتیو (سیاهپوستان آفریقا) فاصله ژنتیکی (جدایش نژادی) دارند. تفاوت این دو آنقدر زیاد است که هردو یک گروه نژادی مستقل محسوب میشوند و هرگونه مخلوطسازی این دو گروه نژادی به نام برادری و انسانیت، فاجعه به بار میآورد. میتوانید نمونه آن در جنگ و جدال و اعتراضات و عملیاتهای تروریستی هر روزه در فرانسه و سوئد و آلمان ببینید، البته گوگل معمولا این نتایج را سانسور میکند. طبق اعترافات خودشان گوگل تصمیم گرفت که نتایج جستجویی که مربوط به مسائل نژادی باشد را بدون گزارش و تشکیل کمیته، به طور مستقیم به حذف آن میپردازد و یا آنها را آخرین نتایج میگذارد تا مردم دیرتر آن را پیدا کنند!
مغالطه «نژادی وجود ندارد»
این مغالطه را با عنوان اشتباه پنکیک میشناسند.
اینکه کسی با خنده به ما بگوید نژاد آریایی وجود ندارد، چون از نظر ژنتیکی ۱۰۰٪ خالص نیست مانند این است که بگوید پنکیک وجود ندارد چون از آرد و تخم مرغ و شیر و کره تشکیل شده است!
پس این مغالطه به واسطه تناقض ذاتی، هیچ اعتباری ندارد.
هواداران این مغالطه استدلال میکنند که چون نژادها مخلوط هستند، پس نژادی وجود ندارد. اما این استدلال خودش حاوی چندین تناقض و اشتباه منطقی است، زیرا اگر نژادی وجود ندارد، پس چرا خودتان از واژه نژاد در جمله استفاده میکنید و میگویید که نژادها مخلوط شدند؟! مگر ممکن است چیزی که وجود نداشته باشد، بتواند با چیز دیگر مخلوط شود و سپس دوباره نابود شود؟!
ضمناً هر نژادی که اکنون وجود دارد ترکیبی از جمعیتهای باستانی پیش از خودش است و این دلیل نمیشود چون نژادی با نژادهای اطراف خودش کمی مخلوط شده باشد، حکم به «وجود نداشتن» آن نژاد داد.
به عبارتی دیگر «هرچیزی» از «چیزهای دیگر» تشکیل شده است. همانطور که پنکیک از آرد و تخم مرغ و شیر و کره تشکیل شده است.
همه ما میدانیم که خداوند از روز اول نژادها را به طور مستقل خلق نکرد، بلکه انسانها در نتیجه مهاجرت گروهی به قارههای دیگر از جمعیتهای دیگر مستقل شدند و پس از هزاران سال تغییر یافتند.
آنچه که ما اکنون نژاد آریایی (هندواروپایی/سفیدپوست) مینامیم ترکیبی از سه جمعیت باستانی هستند که آنها هزاران سال از آفریقا به سراسر آسیای غربی مهاجرت کرده بودند و تکامل یافتند:
۱-شکارچی-گردآورندگان غربی پس از عصر یخبندان
۲-فارمرهای اولیه اروپایی
۳-پروتو-هندواروپاییهای (جمعیتهای شرق اروپا)
علت تفاوت مردم اروپای شمالی (نوردیکها) و اروپاییهای جنوبی (آلپینها و مدیترانهایها) به دو دلیلِ: سطوح مختلف از این ۳ اجداد است. و دلیل دوم آب و هواست که فاکتور بسیار مهمی است.
بنابراین تفاوت مردمی که ظاهر مدیترانهای دارند (یونان و ایران و ایتالیا و اسپانیا) با مردم اروپای شمالی زیاد نیست، و تفاوت آنها مانند تفاوت کیک و پنکیک است که صرفاً تفاوت در کمیت عناصر تشکیلدهنده آن است.
به عبارتی دیگر اسپانیاییها و نروژیها هر دو یک نژاد و اجداد مشترک دارند، زیرا مانند یکدیگر از سه جمعیت «کشاورزان باستانی اروپایی» و «شکارچیان غربی» و «مهاجران پروتو هندواروپایی» تشکیل شدهاند، اما اسپانیاییها به میزان بیشتری از نروژیها خون کشاورزان اولیه اروپایی را دریافت کردند. علت تفاوت در میزان کم و زیاد بودن این سه اجداد است. اروپاییهای شمالی کمی بیشتر از اروپاییهای جنوبی اجداد پورتو هندواروپایی دارند. مانند یک پنکیک و کیک معمولی است که همان مواد را دارند اما کره اضافهتری دارد.
مانند این است که پنکیک اول من بیشتر از پنکیک دیگر من کره یا تخم مرغ داشته باشد.
تفاوت مدیترانهایها با شمالیها قطعاً ناچیز است و بیشتر از تفاوت یک چینی با یک مدیترانهای نیست!
بدیهی است که یک گروه نژادی ترکیبی از سایر نژادها و اقوام قبلی است، به این معنی نیست که نژاد یا گروه قومی نامعتبر است یا وجود ندارد. همینطور اقوام شرقآسیایی مانند چینی و ژاپنی و… همین سابقه را دارند. با این حال خطر گلوبالیسم همین است که میخواهد شکافت و تفاوت انسانها را انکار کند و همه دنیا را مخلوط است یکدیگر نشان دهد.
گروههای آریاییستیز سعی دارند به شیوههای مختلف، به استناد به انواع و اقسام مغالطه و سفسطه، اثبات کنند که آریایی یا هندواروپایی وجود ندارد.
فراموش نکنید اگر احمقی از شما درخواست کمک کند تا عاقل شود، کمکش کنید. اما اگر کسی به احمق بودن خودش افتخار و اصرار میورزد، کمکش کنید احمقتر شود!
فاکتورهای جدایش نژادی
مفهوم نژاد، تنها به رنگ پوست و مو و ظاهر فیزیکی محدود نمیشود، زیرا اگر نژاد فقط رنگ پوست بود، پس برخی از مردم “چین” پوست روشنی دارند، اما نه تنها هیچ ارتباطی به نژاد سفید ندارند، بلکه خود نوعی مستقل به نام نژاد مغولوئید (زردپوست) را تشکیل میدهند و هزاران سال فاصله ژنتیکی با جمعیتهای خاورمیانه و اروپایی دارند.
عناصری که یک ملت را از ملت دیگر جدا میکند. برای نمونه میخواهم بگویم که بافت اجتماعی-بیولوژیکی “ایرانیها” و “سومالیاییها ” زمین تا آسمان متفاوت است:
۱-تفاوت در بیولوژیک: فقط میلیونها تفاوت در فاکتورهای ژنتیکی و فنوتیپی این دو گروه وجود دارد. از ظاهر فیزیکی آن گرفته که اصلا نیاز به توضیح نیست تا میلیونها تفاوت ژنومی، این دو اجداد مشترکی ندارند، و تقریبا ≤۱۵۰,۰۰۰ هزار سال پیش از یکدیگر جدا شدند. هزاران اختلاف در چهره و اندام دارند. برخی بیماریهای روحی به واسطه عملکردهای ناقص هورمونها و ساختار معیوب ژنها موجب انتقال آن به نسلهای دیگر میشود. دکتر عباس نظیفی، ژنتیک را شدیداً مؤثر بر استعداد جرم و جنایت میداند. زیرا نیمی از بیماریهای روانی که به خلافکاری، قانونستیزی و اجتماعگریزی منجر میشوند ارثی هستند و با ازدواج به نسلهای دیگر به منتقل میشوند.
بنابراین شباهت ۹۹٪ درصدی یک ایرانی با یک سیاهپوست سومالیایی اینجا به چالش کشیده میشود: اگر یک ایرانی با یک آفریقایی اینقدر شباهت و نزدیکی ژنتیکی دارد، پس با یک ایرانی دیگر چقدر شباهت میتواند داشته باشد؟! مطمئناً ایرانیان به خودشان نزدیکتر هستند تا به زردپوستان و سیاهپوستان.
۲-تفاوت در زبان: زبان فارسی هندواروپایی و زبان سومالی حامی شرقی است. به لحاظ زبانشناسی این دو زبان هیچ ارتباطی یا ریشه مشترکی ندارند. مانند زبان یک موجود فضایی از کهکشان آندرومدا با یک زمینی در کهکشان راهشیری است! میخواهم اوج بیارتباطی را توصیف کنم.
۳-تفاوت در سرگذشت، تجریبات و اسطورههای تاریخی: مثلا یک افغانی (هزاره) که خودش را میراث چنگیز میداند، چه تاریخ مشترکی با ما دارد؟! یک عرب چه علاقهای به اسطورههای ما ایرانیان دارد؟! چطور میتواند بنشیند شاهنامهای را بخواند که در آن نوشته است « نه ترک و نه تازی…»؟! چطور ممکن است خودش را میراث تمدن ایران بداند؟
افغانیهای مغولنژاد چطور میتوانند با افتخار خود را نوادگان کوروش بزرگ بنامند؟!
پس «تجربیات و سرگذشت و تاریخ» عنصر مهمی در تشکیل یک نژاد است.
۴-تفاوت در هنجارها و رسم و رسوم: (جشنهای ملی، آداب نشست و برخاست، شیوه سلام و خداحافظی، ضربالمثلها، نقلقولها، رسمهای عروسی، شیوه کف و دفن و…)
۵-تفاوت در مدل زیست: شیوه زندگی برخی گروههای انسانی هنوز به صورت قبیلهای است، مثلا قبایل سرخپوست جنگلهای آمازون و جزایر مالایی را نمیتوان به همین سادگی را به صورت متمدن و شهری درآورد. ببنید این توهین نیست، ببنید من دارم علمی صحبت میکنم. پس کسی این حمله را بر علیه خودم سلاح نکند.
۶-تفاوت در باورهای فولکوریک: داستانهای عامیانه و باورهای حماسی مثل سیمرغ، رستم و…
۷-تفاوت در ارزشها، آرمانها و اهداف جمعی: ما مردمی متفقالقول و مشترکالمنافع هستیم، و اهداف ما ممکن است در مطابق با آن نژاد حرکت نکند. همین خودش یک «تضاد آرمانی» ایجاد میکند.
۸-تفاوت در عادات محلی: مثلا در یک گروه قومی، مصرف مواد مخدر و عضویت در باندهای گانگستری و شبنشینی و دعوای خیابانی و آلودگی صوتی و زندان رفتن نوعی فرهنگ افتخارآمیز و پهلوانی تلقی شود؛ درحالیکه در قومی دیگر، آلودگی صوتی نشان بدفرهنگی، زندانیشدن مایه شرمساری باشد، و توسعه و پیشرفت و دانشاندوزی موجب افتخار باشد. زندگی این دو گروه با هم معنایی ندارد و به ضرر فرهنگ سالم تمام میشود. و مغایر با اصل
۹-تفاوت در نظام حقوقی و امور قانونی (نظام حقوقی ایران و اروپا یکی است: نظام حقوقی رومی-ژرمنی)
۱۰-تفاوت در میراث فرهنگی ناملموس: مانند نماد فروهر یا شیر و خورشید و…
۱۱-تفاوت در منطقه جغرافیایی
۱۲-تفاوت در سبک معماری
۱۳-تفاوت در سبک موسیقی
۱۳-تفاوت در سبک نقاشی
۱۵-تفاوت در پوشش و لباس بومی
۱۶-تفاوت در خوراک و غذای ملی
تضاد فرهنگی میان کشور میزبان و گروههای مهاجر را به طور ویژه در مقوله آسیبشناسی پناهندگان و روانشناسی مهاجرت بررسی میکنند که شدیداً توسط انجمن روانشناسان آمریکا (تحت کنترل نخبگان سرمایهدار) سرپوشگذاری میشوند.
هر روانشناس و دانشمندی هم که برخلاف میلشان نظریهای بپردازد، فاتحهاش خوانده است و باید برای رستاخیز خودش را آماده کند.
سیاست ادغام یکی از مراحل جانشینی قومی است
مخلوطسازی اقوام و فرهنگهای مختلف یکی از بزرگترین طرحهای صهیونیستها و فراماسونها میباشد که رنه کامو از آن به عنوان “جانشینی بزرگ” یاد کرد. یعنی سرمایهداران با معاهدههای بینالمللی به اصطلاح انساندوستانه، اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای پناهندگان سعی در کشاندن مهاجران غیر آریایی به کشورهای آریایی دارند تا زمانی که جمعیت آنها به حدی رشد کند که بیشتر از آریاییها شوند، یعنی آریاییها در کشور خود رسماً تبدیل به اقلیت شوند! سپس طبق کنوانسیون نسلکشی (CPPCG) هیچکس جرعت ندارد به بیگانگان بگوید که از کشور ما بیرون بروید!
درواقع کابینه هیتلر همهچیز را فهمیده بودند، اما طولی نکشید که عامدانه او را وارد جنگ جهانی کردند. چون طبق معمول تاریخ را پیروزان مینویسند الان هم به دروغ میگویند که او آغازگر واقعی جنگ بود ومیخواست تمام دنیا را نابود کند!
سیاست ادغام نه تنها اخلاقی و بشردوستانه نیست بلکه مسیری را طی میکند که تمام قوانین طبیعی هستی و اخلاق و انسانیت و فلسفه را از اساس زیر سوال میبرد.گروههای قومی در مناطق و فرهنگ و شرایط اقلیمی هزاران سال جدا از دیگران با خودشان زندگی کردند و این شیوه زندگی و عادات در تکتک سلولهای بدن آنها رسوخ کرده و با آنها رشد کرده و به صورت یک رمز دیانای (DNA code) درآمده.
سیاست ادغام آلمان در سال ۲۰۱۸ به طور کامل شکست خورد، تقریبا نیمی از بودجه آلمان به واحد عملیات ضدتروریسم تخصیص داده شد، اما هر کاری میکنند که بتوانند گروههای مهاجر افغانی و عرب و سیاهپوست و ازبکی را با اروپاییها صلح دهند، نمیتوانند، چون گروههای قومی به معنای واقعی کلمه با یکدیگر متفاوت هستند و ادغام تمام انسانهای متفاوت در یکدیگر منجر به فروپاشی ملتها خواهد شد. پس اگر میبینید که یک افغانی در بازی آنلاین به پلیر ایرانی میگوید «فتحتان مکنیم» خندهتان نگیرد، چون این بخشی از سیاست نخبگان سرمایهدار است که در افغانستان این جنگ را به پا کرد تا پناهندگان را به ایران بفرستد. اما سرمایهداران نخبه این چیزها سرشان نمیشود، دو مقاله جعلی از استادان یهودی دانشگاه هاروارد ارائه میدهند همهچیز حل میشود!!
چه اشکالی دارد مارمولکها هم در کنار ما زندگی کنند؟!
این نظریه بسیار خطرناک است. دوستی و اتحاد بین اقوام و نژادهای دیگر اصولاً خوب و عقلانی است، وامگیری از تجربیات و یافتههای علمی تمدنهای دیگر در جهت ترقی و صلح خوب است.
جمله مهم انسانیت است، از نظر اخلاقی و فلسفه انسانشناسی خیلی خوب است، در این شکی نیست که همه ما حقوق برابر داشته باشیم، اما این مسئله وقتی سیاسی میشود، دیگر خاصیت فلسفی و عرفانی خود را به کلی از دست میدهد، و بیشتر شبیه به یک نقشه است. اگر طبق “سلسلهمراتب هشت طبقه آرایهشناختی” همینطور بالاتر برویم، به نخستیسانان میرسیم، یعنی جد مشترک گوریلها، انسانها (Homo sapiens)، میمونهای انساننما، نئاندرتالها و شامپانزهها؛ اگر بالاتر رویم به شاخه طنابنداران، یعنی شیرها، پلنگها، گرگها و… با این حساب پا را فراتر میگذارند و میگویند به واسطه جد مشترکمان با تمام جانوران چه اشکالی دارد کروکودیل و تمساح هم در کنار ما هم زندگی کنند؟! چه اشکال دارد قورباغهها هم روی سفره ما غذا بخورد؟! چون همه ما طنابدار هستیم! از یک پدر و مادر هستیم! حتی اگر عیبشان نکنند، به دنبال ساخت یک فناوری میروند که انسان بتواند با میمون هم جفت کند، و جمله «مهم انسانیت است» به «مهم طنابدار بودن است» به «مهم حیوانیت است» مبدل میگردد. هرکس هم با آنها مخالفت کند، او را به جرم تبعیض میان میمونها و انسانها به زندان میکشانند و بجای استفاده از واژه نژادپرستی، واژه “گونهپرستی” را به عنوان سلاح سرکوب به مار میبرند. با این حساب نه تنها تمدن ایران، بلکه تمدن بشریت سقوط خواهد کرد.
همانچیزی که داروینیسم اجتماعی میگوید: تکامل از میمون به سوی میمون!
واقعا قضیه پناهندگی بیشتر شبیه به نقشست… یعنی چی ۱۵ میلیون افغانی ریخته تو ایران و هر روز شاهد فجایع و جنایاتشون هستیم؟ این روزا هم با کمک دولت از خودشون فیلم میگیرن و ادای آدمای مظلومو درمیارن.
این بدیهی است که در دنیای حاضر چون پول حکومت میکند برای هر نوع پیشرفت باید ثروت به ازای آن وجود داشته باشد. بنابراین حتی در کشورهای مارکسیستی هم سرمایهداری وجود دارد.
یکی از شاخصههای یک کشور ابرقدرت جمعیت آن کشور میباشد.
خلاصه در یک جمله «رشد جمعیت منجر به توسعه اقتصادی خواهد شد زیرا افراد بیشتری میتوانند کالاهای بیشتری تولید کنند، پس تولید داخلی بالا میرود». بخاطر همین ما خیال میکنیم با وارد کردن گروههای مختلف قومی و فرهنگی میتوانند به اقتصاد خود قدرت ببخشیم.
اما در اقتصاد ملیگرا با طرحهای تشویقی، نرخ تولد مردم خودشان را بالا میبرند نه اینکه اقدام به پذیرش مهاجران بیگانه کنند! همان شعاری که فرانسیس گالتون: «ازدواج با همخون و هم فرهنگ؛ بهترین مردان، باید بهترین زنان را برای ازدواج انتخاب کنند»
وقتی مرکل صدراعظم پیشین آلمان به جای آنکه مردم خودش را به فرزندآوری تشویق کند، اقدام به پذیرش مهاجران فراری و سرخورده و بیمار و معتاد میکند، به خوبی روشن است که یک اقدام ضد ملی است.
تو رو خدا شما که رسانه ها رو در دست دارید صدای ما رو برسونید این افغانیها ی چنگیزی رو از ممکلت ما بندازن بیرون، مسئولین نه تنها بهایی به ما نمیدن، بلکه دارن باهاشون همکاری میکنن ازشون حمایت میکنن تا جمعیتشون بیشتر بشه.
دیگه خسته شدیم، تو هر کوچه و خیابان که میرم فقط افغانی میبینیم. کارگر افغانی مظلوم نیست ما مظلوم هستیم. دارن همون کاری که با اروپا با وارد کردن سیاهپوستان کردن با ما هم میکنن. همین چند وقت پیش یه دختر قشنگ ایرانی رو با یه افغانی دیدم، انگار چنگیز داره حکومتش رو احیا میکنه. افغانی چه خوب چه بد چه مهربون از هر نوعی که باشه نباید تو ایران زیاد بشه. شما صدای ما رو به اون بالا برسونید… من که جرعت ندارن با این هیکلم تو شهر خودمون قدم بزنم..!
سلام جناب.
ما هم داریم تلاش خودمون رو بر اساس ضوابط قانونی میکنیم. چیزی که خطرناک است ظهور نوزادان دو رگه است که دیگر نمیتوان آنها را زیر سؤال برد.
این درد همه ماست، دقیقا هدف ما همین است که هر کس در سرزمین خودش باشد. تا هم اقوام بومی صدمه نبینند، هم ارزشها و فرهنگها و تاریخ خودمان حفظ شود. مهاجران سرخورده دستهجمعی اغلب افراد ناکامی هستند که با ورودشان به سرزمینهای دیگر توقعاتشان روز به روز بالاتر میرود، بعضاً احساس بیوطنی و پوچی میکنند، این باعث تضاد فرهنگی و فشار روانی که به جرم و جنایت ختم میشود. مراقب خودتون باشید
مسئله یکی یا دوتا نیس. اگه میخوان تو ایران بمونن، به شرطی که تابع ایران باشن، زاد و ولدشون تحت نظر باشه. بیشترشون در ازای چندرغازی دست به هر مزدوری و قتل و دزدی میزنپ
درسته افغانی نیروی کار یه دلاری است، اما همش موقته، امارات تنها ۵ درصدش اماراتی هست مابقی هندیگها و بنگلادشی ها و آفریقاییها هستن، اما پادشاهان و ریاست مملکت همیشه باید اماراتی باشه. تازگیا هم امارات قرار گذاشت تمام غیربومیان رو بیرون کنه و جمعیت اماراتی ها رو ببره بالا، اینو میگن مدیریت!
ما بیگانه خوب و بد نداریم. هر بیگانه ای بدهست. آدم میبینه هم وطن خودش یک وقطی بد میکنه چه برسه به اجنوی. بیگانه آخرش شر هست. بیگانه رو باید بیرون کرد
چرا کامنتامو منشتر نمیکنید ؟؟
سلام . منتشر شده اند دوست گرامی .
تشکرو.
منم میگم بیگانه خوب و بد نیست و اگر باشه باید چهارچشمی تحت نظر باشه. ترامپ میخواست بین مرز مکزیک و آمریکا دیوار حصارکشی کنه. بعضی ایالت های آمریکا همه مکزیکی و لاتین و سیاهپوست و چندرگخ هستن. بیمارستانهای تگزاس پر شده فقط از نوزادان پناهندگان غیرقانونی. الان ما که دیوار رو مرزمون نداریم، پس حمله داعش تو کرمان زیاد هم تعجبآور نبود…
باید با تجهیزات و تکنولوژیهای پیشرفته مجهز به همش مصنوعی و رادار و فلان… مرزمپن رو شدیداً کنترل کنیم.